خوابی دیدم.... خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزدم ... بر پهنه آسمان صحنه هایی از زندگی ام برق میزد ... در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم.. یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا ... وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد .. به پشت سر و به جاهای پای روی شن نگاه کردم... متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام...فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است ... همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگی ام بوده است ! برایم ناراحت کننده بود ... از خدا سوال کردم : خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم در تمام راه با من خواهی بود ... ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام تنها یک جای پا بود ! چرا هنگامی که بیشتر از هر وقت دیگر به تو نیاز داشتم ..مرا تنها گذاشتی ؟ خدا پاسخ داد : من در کنارت هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت ! اگر در آزمون ها و رنجها.. تنها یک جفت جای پا دیدی زمانی بود که تو را در آغوشم حمل می کردم .........
خوابی دیدم....
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزدم ...
بر پهنه آسمان صحنه هایی از زندگی ام برق میزد ...
در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم..
یکی متعلق به من
و دیگری متعلق به خدا ...
وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد ..
به پشت سر و به جاهای پای روی شن نگاه کردم...
متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام...فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است ...
همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگی ام بوده است !
برایم ناراحت کننده بود ...
از خدا سوال کردم :
خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم
در تمام راه با من خواهی بود ...
ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام
تنها یک جای پا بود !
چرا هنگامی که بیشتر از هر وقت دیگر به تو نیاز داشتم ..مرا تنها گذاشتی ؟
خدا پاسخ داد :
من در کنارت هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت !
اگر در آزمون ها و رنجها..
تنها یک جفت جای پا دیدی
زمانی بود که تو را در آغوشم حمل می کردم .........
شب به خیر :)
طفلی ها!